آلودهگی هوا بزرگترین خطری است که اکنون بیش از ده میلیون نفر را در شهرهایی چون کابل، هرات، مزار، قندهار، و جلالآباد تهدید میکند. خطر آلودهگی هوا در وضعیت فعلی چندین برابر خطرهای ناشی از گروههای هراسافگن است. آمارها نشانمیدهد که قربانیان آلودهگی هوا تنها در کابل بیشتر از تلفات جنگ در سراسر کشور است.
از همین رو، کابل با توجه به داشتن جمعیت چندینمیلیونی اش، آلودهتر و آسیبپذیرتر از همه است و ادارۀ محیط زیست کشور به این باور است که کابل آلودهترین پایتخت در میان پایتختهای کشورهای همسایه است و در میان شهرهای جهان، یکی از شهرهایی به شمار میرود که بدترین و کشندهترین هوا را دارد.
بخش بزرگی از پیامدهای ناگوارِ آلودهگی هوای پایتخت را بیماریهای سرطانی و تنفسی تشکیل میدهند که مرگ زودرس شهروندان را به همراه دارند. آمارهای وزارت بِهداشت (صحت) و برخی از شفاخانهها ــ مانند شفاخانۀ اندرا گاندی و شفاخانۀ بِهداشتِ کودک (صحت طفل) ــ نشان میدهد که بیش از ۲۵ درصدِ مرگها در کشور، ناشی از آلودهگی هوا است و حدود ۳۰ در صدِ مراجعهکنندهگان شفاخانهها را بیماران تنفسی تشکیل میدهند. همچنان، آمارها نشان میدهد که بیماریهای تنفسی در سالهای پسین، نسبت به گذشته، سه برابر افزایش یافته است و آلودهگی هوا در پایتخت – سالانه – جانِ سه هزار پایتختنشین را میگیرد.
عامل چیست؟
عمدهترین منابع آلاینده (آلودهساز) که تا کنون فهرست شده، عبارت اند: دود خودروها (موترها)، نفتِ کمکیفیت، خامه و خاکی بودن جادهها، جارو نشدن خیابانها و کوچهها، انتقال نیافتن زبالهها از شهر، دود کارخانهها و کورههای خشتپزی، نبود برق و گاز کافی، فزونی جمعیت، وجود بیش از ۱۲ هزار جنراتور تولید برق، نبودِ شبکۀ معیاری آب و فاضلآب، نبود فضای سبز، تغییرات اقلیمی و خشکسالی، و کارگیری از زغال (چوبی و سنگی)، پلاستیک و چرخهای خودروها برای گرم کردن خانهها، و حمامها.
بر بنیاد دادههای ادارۀ ملی محیط زیست، در میان آلایندههای یادشده، جادهها و کوچههای خامه، بیشترین نقش را در آلودهسازی هوای پایتخت دارد و عامل ۴۲ درصد آلودهگی است. دود حمامها، نانواییها، و خانهها در مرحلۀ دوم قرارد که باعث ۳۱ درصد آلودهگی است. کورههای خشتپزی و دودهای خودروها (موترها) ــ به ترتیب ــ عامل ۱۲ درصد و ۱۰ درصد از آلودهگی هوای کابل است.
مقصر کیست؟
آلودهگی هوای شهرهای کشور ــ به ویژه پایتخت ــ بیش از آن که ناشی از عوامل طبیعی باشد، برخاسته از فعل و انفعالات انسانی است. به جز از تغییرات اقلیمی و خشکسالی، همۀ عوامل دیگر محصول بیتوجهی ملت و بیکفایتی دولت اند.
بنا بر این، عامل اصلی آلودهگی هوا، خودِ شهروندان و دولتمردان اند. همۀ باشندهگان – از سیاستمدار گرفته تا سرمایهدار، تا استاد دانشگاه، آموزگار، دانشجو، دانشآموز، مغازهدار، دستفروش، معتاد، حتا کودکان – در ایجاد این مشکل، دست دارند. ولی دولتمردان و سیاستمداران نسبت به دیگران تقصیر بیشتری دارند.
از این رو، همۀ شهروندان – به ویژۀ دولتمردان – مسئول اند تا برای رفع این معضل، آستین بالا بزنند و از شر این هیولای کُشندهای که در دم دروازۀ شاه و گدا خوابیده است، رهایی یابند.
عامل اصلی آلودهگی هوا، خودِ شهروندان و دولتمردان اند. همۀ باشندهگان – از سیاستمدار گرفته تا سرمایهدار، تا استاد دانشگاه، آموزگار، دانشجو، دانشآموز، مغازهدار، دستفروش، معتاد، حتا کودکان – در ایجاد این مشکل، دست دارند. ولی دولتمردان و سیاستمداران نسبت به دیگران تقصیر بیشتری دارند.
راهحل چیست؟
برای رهایی از چنگ این هیولای مرگ، در گام نخست، باید منابع آلودهساز (آلاینده) را شناسایی کرد و در گام دوم، این آلایندهها را باید نابود کرد. گام نخست، خوشبختانه، تا اندازهای برداشته شده و در ۱۷ سال گذشته، بارها از سوی رسانهها، نهادهای گوناگون دولتی و نادولتی، و کارشناسان محیط زیست، آلایندههای عمده، شناسایی و فهرست شده و برای از میان برداشتن آنها راهحلهای فراوانی نیز پیشنهاد شده اند.
اما متأسفانه، گام دوم که برنامهریزی و اقدامات مؤثر برای رفع آلایندهها است، تا هنوز برداشته نشده است. گرچند برخی از نهادهای مربوطه – مانند ادارۀ محیط زیست – گاهی در رسانهها اعلام حضور میکنند و نشستها و همایشهایی در این مورد داشته اند، ولی کارهای این نهادها نه چشمگیر بوده است و نه مؤثر. از همین رو، در عمل نه تنها بهبودی در وضعیت پیش نیامده، بلکه بدتر از گذشته نیز شده است.
کجای کار میلنگد؟
ریشۀ همۀ این مشکلات در بیکفایتی حکومت و نابهکاری رهبری آن است. حکومت ما پس از ۱۷ سال کار و مصَرف میلیاردها دالر از سوی جامعۀ جهانی برای بهبودی و کاراسازی آن، بازهم در میان فاسدترین حکومتها است. در بیش از یک و نیم دهۀ گذشته – به ویژه در چهار سال پسین که افغانستان از داشتن یک حکومت مشروع رنج میبرد – مبارزه با هوای آلوده هیچگاه در اولویت کاری ادارههای کرزی و غنی نبوده است.
یکی از کارهایی که در این مدت انجام یافته، تشکیل «ادارۀ ملی حفاظت محیط زیست» بوده که متأسفانه پس از ۱۴ سال از تشکیل آن تا کنون، فعالیتهایش چندان تأثیری در بهبود وضعیت نیاورده است. این اداره، خود را یک نهاد برنامهریز و سیاستگزار میداند، نه اجرایی. وظیفۀ اصلی آن، ریختن برنامهها و ساختن راهبُردها و آییننامههایی است که بتوانند به تنظیم امور زیستگاهی (محیطزیستی) منجر شوند. بخشی از مهمترین وظایف آن، فراهمسازی محیط سالم برای شهروندان افغانستان و پاسداری از منابع طبیعی و میراثهای طبیعی و فرهنگی است.
با آن که این نهاد، فهرست بلندی از فعالیتهایش را در زمینۀ ساختن برنامهها، راهبردها، آییننامهها، و سنجهها (معیارها/Standards) به رخ میکشد، ولی در میدان عمل، این فعالیتها نه تنها به کاهش مشکلات محیطزیستی – به ویژه آلودهگی هوای پایتخت – نیانجامیده، بلکه چالشهای زیستگاهی چندبرابر نیز شده است. ۱۵ سال بسیار فرصت مناسب برای این نهاد بوده تا به برخی از اهداف تعیینشده اش برسد؛ ولی در عمل دیده میشود که در این مدت، نه تنها موفق به فراهمسازی محیط سالم برای شهروندان کشور نشده، بلکه حتا در پایتخت نیز در فراهم کردن محیط سالم برای پایتختنشینان، ناکام مانده است.
آب از سَرگاه، گِلآلود است
این که همۀ کاسه و کوزه را بر سر ادارۀ محیط زیست بشکنیم، خیلی واقعبینانه نیست. رفع آلودهگی هوای پایتخت به یک برنامۀ بزرگ، بودجۀ کلان، و کار منسجم نیاز دارد. فایقآمدن بر این معضل زمانی ممکن است که این مسئله در صدر اولویتهای حکومت قرار گیرد.
ولی بعید است که آقای اشرف غنی در مدت باقیمانده از عمر اداره اش، به این مشکل، اولویت بدهد. زیرا مسایل دیگری ــ چون انتخابات، تضعیف رقیبان سیاسی، برنامهریزی برای پیروزی افردا حلقۀ خودش در انتخابات پارلمانیِ اِمسال و پیروزی خودش در انتخابات ریاست جمهوری در سال آینده، جابهجایی افراد خودش در نهادهایی که میتوانند نتایج انتخابات را به خوبی مهندسی کنند، متقاعد کردن طالبان برای یکجا شدن با تیم آقای غنی برای پیروز کردن وی در انتخابات ریاست جمهوری، و استفادۀ ابزاری از طالبان و حزب اسلامی برای تضعیف رقیبان سیاسی اش ــ در صدر اولویتهایش قرار دارد که میتواند پرداختن به مسایل محیطزیستی را از قید قلم بیاندازد.
از این رو، میتوان گفت که در رهبری حکومت وحدت ملی، نه ارادهای برای مبارزه با چالشهای زیستگاهی وجود دارد و نه کدام برنامۀ بزرگ و منسجم.
سخن پایانی
نبودِ ارادۀ سیاسی در رهبری حکومت وحدت ملی در زمینۀ اولویت دادن به چالشهای محیطزیستی و ناکارا بودن نهادهای دولتی که در این زمینه کار میکنند، نمیتوانند مانع کار نهادهای مدنی، رسانهها، فعالان اجتماعی، و باقی شهروندان شوند. آنها میتوانند به اندازۀ توان شان برنامهها و فعالیتهایی را روی دست گیرند که در زیر به برخی از آنها میتوان اشاره کرد:
۱- بالا بردن آگاهی عمومی از طریق رسانههای اجتماعی و رسانههای جمعی
۲- برگزاری همایشها و کارگاههای آموزشی در زمینۀ مسایل زیستگاهی و خطرهای آلودهگی هوا
۳- تشویق ملاامان مساجد، مدیران مکتبها، و رییسان دانشگاهها به توجه ویژه به آلودهگی هوا و زیانهای آن
۴- راهاندازی کارزارهای مشابهِ «تقلا برای نجات از مرگ» در بارۀ مسایل مهم محیطزیستی
۵- فشار آوردن بر حکومت از طریق رسانههای اجتماعی، توفانهای تویتری، اعتراضات مدنی و…
۶- تشویق خانوادهها به مواظبت از کودکان و افرادی که آسیبپذیری شان بیشتر است
۷- کارگیری از پوزبند (Mask) در هنگام بیرون شدن از منزل، آموزشگاه، و دفتر کار
۸- ماندن در خانه، دفتر، و مغازه در هنگام توفان و آلودهگی بالا
۹- فشار آوردن بر ادارۀ حفاظت از محیط زیست و دیگر نهادهای مرتبط با مسایل محیطزیستی برای برنامهریزی و کارهای مؤثر
۱۰- فشار آوردن بر رهبر حکومت برای تشکیل کمیسیون مشترک ــ متشکل از ادارۀ ملی حفاظت از محیط زیست، شهرداری کابل، ریاست ترافیک کابل، وزارت شهرسازی، ادارۀ نورم و استندارد، وزارت ترانسپورت، دفتر والی کابل، شورای ولایتی کابل، وزارت تجارت و صنایع، و وزارت ترانسپورت ــ به منظور افزایش همآهنگی میان نهادهای مرتبط با امور محیطزیستی
نظر دهید